دورادور عاشقت شدم،
دورادور نگرانت بودم،
دورادور عشق ورزیدم
و خود نمى دانستى که نگاه هاى گاه و بى گاه و بى تفاوتت
سوژه اى براى تفسیر من بود
که شب تا به صبحم را رویایى مى کرد...
...
و حال عاشق شدن و عشق ورزیدنت به دیگرى را دورادور میبینم
و از همین دور،
میمیرم
زیبا بود ودل سوزاننده...شاید خیلیا درک نکنن چی میگه ولی من میفهمم...خدایا کمک کن که هیچکسی نفهمه این درد رو..
منم دورادورمیخوام مراقبش باشم امااگه باکسی ببینمش!نه سخته میمیرم